جدول جو
جدول جو

معنی تجن جار - جستجوی لغت در جدول جو

تجن جار
(تِ جِ)
دهی از دهستان پایین خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل است که در سه هزارگزی باختر آمل قرار دارد. دشتی است معتدل و مرطوب و 45 تن سکنه دارد. آب آن ازلگونی و تجرود هراز و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). در سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو، دربلوک لیت کوه، یکی از بلوک هشتگانه آمل دو قریه بنام تجن جار و تجن جار لاریجان ذکر گردیده است. رجوع به بخش انگلیسی این کتاب ص 113 و ترجمه وحید ص 153 شود
لغت نامه دهخدا
تجن جار
از توابع لیتکوه آمل، نی زار
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لجن زار
تصویر لجن زار
زمین پرگل و لای که پا در آن فرو برود
فرهنگ فارسی عمید
(لَ جَ)
باتلاق. گل و لای فرورونده که باطلاق گویند
لغت نامه دهخدا
(باشگو)
بزرگ جثه. تناور. فربه. کلان. درشت. بزرگ جسم: عطاط، مرد دلاور و تن دار. امح، فربه تن دار. درعث، کلانسال تن دار. کبر کبراً، بزرگ گردید و کلان و تن دار شد. قسطری، ضروط، صهود، هدف، هرجاس، تن دار. (منتهی الارب) ، حافظ تن. نگهدارندۀ تن. حافظ جسد. حافظالاجساد:
انده ارچه بد آزمون تیریست
صبر تن دار، نیک خفتانست.
مسعودسعد.
عقل را گر سوی تو هست شکوه
بادۀ عقل دزد را منکوه
اندکی زو عزیز و تن دار است
باز بسیارخوار از او خوار است.
سنایی.
- تن داری، غلظت و صلابت: و اندر آب به سبب آمیختگی با خاک تن داری و استیلا که پدید آید تا چون جسمی را برنهادگی بنهند بر آن نهاد دیر بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لجن زار
تصویر لجن زار
جایی پر از لجن که پا در آن فرو رود باتلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن دار
تصویر تن دار
کلان، درشت، تناور
فرهنگ لغت هوشیار
از محله های قدیمی آمل، نی زار
فرهنگ گویش مازندرانی
محل رویش بوته های خاردار، خارزار
فرهنگ گویش مازندرانی
خزانه ی بذر شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین مخصوص کاشت گوجه فرنگی
فرهنگ گویش مازندرانی
گذرگاه تیز و تند آب در رودخانه
فرهنگ گویش مازندرانی
خزانه ی برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
مزرعه ی جو
فرهنگ گویش مازندرانی